میگویند: گروهی به عیادت مریضی رفتند، در میان آنان جوان لاغر اندامی بود، مریض به او گفت: این لاغری تو از چیست؟ پاسخ داد: علتش امراض و اسقام است.
گفت: تو را به خدا قسم حقیقت حالت را به من بگو. جوان گفت: شیرینی دنیا را چشیدم تلخ بود، زر و زیورش نزدم کوچک است، طلا و سنگش پیشم یکسان است، گویی عرش حق را برای تماشایم ظاهر کردهاند و من آن را آنچنان که هست میبینم، رفتن مردم را به سوی بهشت و جهنّم مشاهده میکنم، با تماشای این حقایق روزم به روزه میگذرد و شبم به بیداری، در آنچه هستم، از عبادت و عمل به چشمم نمیآید؛ زیرا عملم در برابر ثواب حق بسیار کم است.
برچسب : نویسنده : داور ایرانی davar2015 بازدید : 403